متن های خاص زیبا عاشقانه

سخنان ومتن های زیبا خاص وعاشقانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن زیبا» ثبت شده است

دل شکستگی

دل شکستگی

 

دل شکسته

 

دلم اندازه یه آسمان پرغبار گرفته
روزهای شادی که منتظر بودم آخرش یه اتفاق قشنگ باشه برام بی معنی شده
دلبرجانی که فکرکردم تموم این سالها حمایت وعشق من باعث شده به آیندمون فکرکنه واز اون دیدگاه های اولیه اش کوتاه بیاد و دیگه مادی گرا وظاهربین نباشه اما یهو منطق مسخره اش را باز کوبید تو سرم اونم با بسته بندی قشنگ، حرفهاش وصدای گرفته ونگاه هایی که میدزدید...
چقدر بده گاهی دلت میخواد حرف بزنی بغضت نزاره
جون میکنی وبهش میگی چقدر دوستش داری ورویات بوده که تورو توی آینده اش ببینه واون...
چقدر مسخره است که یه پسر33ساله باز هم خانواده را بهونه کنه درصورتیکه من میدونم چقدر هواش بلنده ودلم میخواست به خاطر من کوتاه بیاد ازش!
حالا من باز دوست داشتنم داره جلومو میگیره
باید برم؟نرم؟
نمیدونم
نه میتونم دوست معمولیش باشم
نه بخاطر موقعیت کاریم میتونم برای همیشه ترکش کنم
نه میشه کنارش موند به امید اینک عوضش کنه
تولد برام گرفت بعدش منم سعی کردم وانمود کنم خیلی شادم اما ...
من غمگین ترین حالت ممکن قلبمو داشتم تجربه میکردم
نمیفهمه؟یا ادای دوست داشتن در میاره وبراش مهم نیست؟
آهای آدمها
همه اوناییکه میخونین حرفهای منو
نامرد نباشین دنیا مگه چندروزه که اینقدر پول شده دنیاتون
یه روزی مرد باید بالا میبود پولدار میبود کارکن بود قوی بود
چرا الان از یه دختر این انتظار را دارید
اونم دختری که پدر نداره وخودشم بیش از این زوش نمیرسه که باشه 
تنهایی زورش نمیرسه
توروخدا شماها خوب باشید واسه دلبراتونcrying

 

خزان شمس
 

۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

کمک به هم

کمک به هم

 

کمک

 

یه وقتایی بدجوری تو فشار قرار میگیری  طوریکه برای تامین مایحتاج زندگی هم به بن بست میخوری

تورم داره یکی یکی کمر خیلی از آبرو دارهارو میشکنه

تو این شرایط سخت  به قانون انعکاس اعتقاد داشته باشیم با هردستی بدی از همون دست میگیری

تا جاییکه از دستمون برمیاد بدون اینکه عزت واحترام کسی را زیر سوال ببریم به هم کمک کنیم

درسته همه میگن به فقرا باید کمک کرد من میگم هوای آبروداری را داشته باشیم که با سیلی صورتش را سرخ نگه داشته .

خیلیارو میبینم خیریه ی فامیلی راه انداختن وبه همچین افرادی کمک میکنند تا بتونن کرایه خونه بدن بتونن جهیزیه بدن و بتونن کاروکاسبی براش راه بندازن

دست تو دست هم باشیم ،اینجوری کائنات هم به ما کمک میکنه وخداوند بزرگ همه مارا توی دستان پرقدرتش نگه میداره.

رها شمس

 

 

۳۰ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

کتاب

کتاب

کتاب


من یکی از تفریحاتم کتاب  خوندنه ،شما چی؟ کتاب دوست دارین؟
وقتی را واسه کتاب خوندن اختصاص میدین؟


من همیشه کتاب های رمان وتاریخی میخوندم
تا اینکه با خوندن کتاب"چهار اثر فلورانس اسکاول شین"حسابی عاشقش شدم والبته تمایلم برای خوندن کتاب های مثبت اندیشی خیلی زیاد شد .
این کتاب یجوریه از خوندنش خسته نمیشی از سال 86 تا الان همیشه میخونمش وقتی خستم از هر چیزی غمگینم وحتی شادم
هرجمله اش منو شاد وامیدوار میکنه تصمیم دارم هر ازگاهی قسمتهایی از کتاب را اینجا به اشتراک بزارم.


کتاب بعدی "ملت عشق" پارسال خوندمش و اونم فوق العاده برام جذابیت داشت داستانی که از لابه لای زندگی یه بانوی نویسنده وارد زندگی مولانا وشمس میشه !
من هیچوقت شناختی از این دو بزگوار نداشتم ولی با خوندن این کتاب عاشقشون شدم
به همه دوستام پیشنهاد میدم بخونن این دوتا کتاب رو.


جدیدا دلم میخواد بشینم کتاب افراد موفق را هم بخونم دلم میخواد چیزای جدید یاد بگیرم
شما چطور؟
خوشحالم میکنین اگر کتاب خوبی خوندین بهم پیشنهاد بدین 


رها شمس
 

۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

بیکاری وکرونا

بیکاری وکرونا

 

بیکاری

تو این  روزا که یهو کسب وکارت به مشکل خورده ومدام فکر میکنی چکاری میتونی انجام بدی تا اوضاع را درست کنی؟

من بهت میگم بیشتر از هرچیز دنبال نشونه بگرد
سرنخ نشونه ها رو بگیر وتا انتهاش برو...

نزدیک به دوماهه که درگیر این مهمون ناخوانده ونحس هستیم  ومدت زیادی را مجبور شدیم تو خونه بشینیم 
یادم میاد هر سال قبل عید سرکار بودیم وحسابی شلوغ و آرزومون بود یه ماه تعطیل باشیم واستراحت کنیم 
آرزوی ما به شکلی عجیب وغم آنگیزی برآورده شد 
بیرون رفتن یه جورایی ممنوع بوده واسمون شاید هر زمان دیگه بود خیلی هم کیف میکردیم 
اما الان چی؟!!!
این آرزوی قدیمی خوشحالمون که نکرد هیچی خیلی هم غصه دار شدیم چون نمیدونیم وضعیت کار وآیندمون دقیقا چه شکلیه!
اما بیایید نا امید نشیم 


اول سعی کن اگر نشستی تو خونه کاری که دوست داری انجام بدی
حتی به آدمهای دوست داشتنی زندگیت که خیلی وقته خبر نداری ازشون زنگ بزن
یه نهال بکار تو یه گلدون  و ازش مراقبت کن
شروع کن به نوشتن 
شروع کن یه  موسیقی یاد بگیر
یه غذا ویا شیرینی مورد علاقتو بپز
یه فن یه حرفه یه کار جدید یاد بگیر الان تو اینترنت اکثر کارها را رایگان آموزش میدن
ببین خیلی ها از جمله خود من اگر نرن سرکار به مشکل میخورن خیلی ها خرج دارن مثل وام وقسط واین چیزا


همه دارن از کسب وکار اینترنتی حرف میزنن  خیلی ها هم که پول دارن تو بورس دارن سرمایه گذاری میکنند اگر دوست داری بسم الله شروع کن چون همیشه هر کاری با قدم اولش شروع میشه


رها شمس

 
 

۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

دلتنگی

زمان بوقت دلتنگی

دلتنگی

 

الان که دارم یادداشت مینویسم خیلی اعصابم خورده با دلبرجان بحثم شده بحث پیامکی
البته ترجیحش میدم به بحث تلفنی چون اون موقع مثل یه سنگ بی احساس حرف میزنه
ولی الان...
کاری ندارم مقصر کیه مهم اینه که یه وقتایی رفتارامون با اونچه واقعا تودلمونه فرق داره 
مثلا دلم تنگ میشه و اون به شدت تو شرایط بحرانیه 
البته که خبر نداره بحران زندگی من خیلی خیلی بیشتر از اونه اما قطعا یه چیزایی برای یه مرد خیلی سنگینه 
مثل بیکار شدن ورو هوا بودن کسب وکارش!
اما به نظر من هرکسی یه نفر باید تو زندگیش ،آرامش قلبش باشه پناهش باشه که وسط مشکلات زندگیش به اون پناه ببره حتی اگر قراره حرفی نزنه سرشو بزاره روی پای اونو بگه چقدر خوبه دارمتheart
الان چند وقته این حس را بهم نمیده تازه حس میکنم دوری میکنه میدونم مشکلاتشو ... دارم فکر میکنم چطوری به هردومون برای رد شدن از این بحران کمک کنم اما...
گاهی میگم بسه دیگه تا کی میخوای تا ازت نخواستن خودتو بندازی وسط ، بزار ازت خواسته بشه
شاید چون حس میکنم نقشم تو زندگیش پر رنگ نیست با اینکه اون اینو قبول نداره!
اما لابه لای این اتفاقا واین روزا چیزی که نمیشه ازش رد شد دوست داشتنیه که بینمون هست ونمیشه انکارش کرد
اعصابم خورده ونمیتونم حرفی بهش بزنم پیاماشو بی جواب گذاشتم چون ترجیح میدم تو اعصاب خوردی بحثو ادامه ندم که همو بیشتر از این ناراحت نکنیم.
الان خوشحالم که این وبلاگ را گذاشتم حداقل وقتی حس میکنی کسی رو نداری که به حرفهات گوش کنه اینجا میتونی بنویسی و آروم بشی...

رها شمس
 

۲۶ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

شروع روزهای خوب

شروع روزهای خوب

 

مدتها بود تصمیم داشتم یه وبلاگ برای دل خودم بسازم وبنویسم چون من عاشق نوشتن بودم عاشق شعر گفتن ونویسندگی ولی چی شد یهو اوایل نوجونی ولش کردم ؟!!!!شاید چون عدم  اعتماد بنفس چیزی که مدتهاست ندارمش و نذاشت! شاید چون مورد تمسخر قرار گرفتم وفکر کردم شعرهام زشته 

اما الان شاید دیگه نتونم شعر بگم ویا حتی متن زیباوخاص بنویسم اما تصمیم گرفتم انجامش بدم این کار فقط وفقط بخاطر دل خودمه .خودم که مدتهاست حواسم بهش نیست وکم اهمیت تر از بقیه بوده.

هرکی مثل من یه روزی یه چیزی رو دوست داشته وگذاشته کنار، میتونه اینجا کنار من باشه وبه شروع فکرکنه قراره بسازیم هرچی را نداریم ویا ازدست دادیم وبخاطرش ناراحتیم 

اینجا میتونیم باهم دردودل کنیم بدون اینکه درگیر هم بشیم فقط مال لحظه هایی که دلتون هیچکس را نمیخواد بجز تنهایی ...

راستش فقط به نوشتن فکر نمیکنم به اتفاقای جدید به کارهای جدید قراره یه آدم جدید را شروع کنم آدمی که منو به هر آنچه میخوام برسونه به آرزوهام به رویاهام به اعتماد بنفس خوب گذشته و به عشقم... میخوام  بشه نقطه عطف زندگیم یه آدم با شخصیتی که دوست دارم 

شاید یه آدم جدید یه شخصیت جدید به نام  "رها شمس"

99.1.26

 

 

۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس