متن های خاص زیبا عاشقانه

سخنان ومتن های زیبا خاص وعاشقانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتماد به نفس» ثبت شده است

آرزوهات چی بودن

آرزوهات چی بودن؟!

 

 تا حالا فکرکردی به آرزوهای گذشته ات؟

     الان دارم به این فکرمیکنم آرزوی سال پیش من چی بوده یا 10 سال پیشم؟اینکه تا حالا برای آرزوهام کاری انجام دادم؟یا اینکه اونقدر غیرواقعی وغیر عقلانی بوده که فقط در حد رویا وآرزو مونده؟

surpriseاین سوالو از خودت بپرس واسه خودت وقت بزار وآرزوهات را از وقتی خودت را شناختی بنویس...

یادمه تو دبیرستان آرزوم بود رانندگی یاد بگیرم تو رویام خودمو سوار ماشینی که دوست دارم تصور میکردم یه اپل کورسای آلبالویی البته اون موقع ها اصلا پولشو نداشتم ولی یادمه یه دوست داشتم تو دبیرستان وضعش خوب بود واهی بدون گواهینامه می نشست پشت ماشین باباش ومن که اون موقع ماشین نداشتیم فقط رویای داشتن ماشین ورانندگی را تو سرم داشتم تا اینکه سال 84 بود رفتم سراغش با خواهرم بودیم اونقدر حین تمرین سربه هوا وهرهر و کرکر کردیم که اخرسر اولین امتحان رانندگی را رد شدیم اصلا انگار نتیجه مهم نبودسرگرمی بود مامانم چقدر از خنگی وبی عرضگی ما حرص میخورد .

اما خوب بالاخره گواهیناممو گرفتم بعد چندسال رفتم دوباره کلاس واولین آزمون قبول شدم واون موقع تنها کسی که مثل همیشه کنارم بود مامانم بود ناگفته نماند که توی تمرین چقدر اخم کرد بهم چقدر تیکه بارم میکرد...

ولی اون موقع من تقریبا 10سال بعد از آرزوهام تونستم به چیزی که میخوام برسم

دیر بود ولی شد.

من دوتا آرزو داشتم رانندگی یاد بگیرم و یه اپل کورسای البالویی داشته باشم

رانندگی را بعد 10 سال یاد گرفتم واپل کورسای آلبالویی...هیچوقت نداشتم ونتونستم بگیرم

اول اینکه اونقدر پول نداشتیم دوم اینکه من کار پردرآمد نداشتم اصلا کار نداشتم sadومشغول تحصیل بودم وبعد هم که رفتم سرکار،هم مدل ماشینها تغییر کرد وسلیقه منم عوض شد واز همه مهمترحقوق من ناچیز...crying

اونجا باید یاد میگرفتم برم دنبال کار پولساز باید یاد میگرفتم رویاهامو دنبال کنم 

اما چندتا محدودیت داشتم مادری که خیلی بخاطر ما میترسید ونمیزاشت خیلی کارهارا انجام بدیم وفقط میگفت درس بخون ومهمتر اینکه اعتماد بنفسی نداشتم اگرم داشتم کاذب بود و کلا هدف نداشتم!!!

حرفهام زیاد شد ولی میخوام بگم تصمیم گرفتم امروز برم آرزوهام را بنویسم وببینم کدومشو دنبال کردم کدوم را نه کدوم را بدست آوردم کدوم را نه  ودلیل هرکدوم چی بوده؟

آرزو

                   رهاشمس

۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس

شروع روزهای خوب

شروع روزهای خوب

 

مدتها بود تصمیم داشتم یه وبلاگ برای دل خودم بسازم وبنویسم چون من عاشق نوشتن بودم عاشق شعر گفتن ونویسندگی ولی چی شد یهو اوایل نوجونی ولش کردم ؟!!!!شاید چون عدم  اعتماد بنفس چیزی که مدتهاست ندارمش و نذاشت! شاید چون مورد تمسخر قرار گرفتم وفکر کردم شعرهام زشته 

اما الان شاید دیگه نتونم شعر بگم ویا حتی متن زیباوخاص بنویسم اما تصمیم گرفتم انجامش بدم این کار فقط وفقط بخاطر دل خودمه .خودم که مدتهاست حواسم بهش نیست وکم اهمیت تر از بقیه بوده.

هرکی مثل من یه روزی یه چیزی رو دوست داشته وگذاشته کنار، میتونه اینجا کنار من باشه وبه شروع فکرکنه قراره بسازیم هرچی را نداریم ویا ازدست دادیم وبخاطرش ناراحتیم 

اینجا میتونیم باهم دردودل کنیم بدون اینکه درگیر هم بشیم فقط مال لحظه هایی که دلتون هیچکس را نمیخواد بجز تنهایی ...

راستش فقط به نوشتن فکر نمیکنم به اتفاقای جدید به کارهای جدید قراره یه آدم جدید را شروع کنم آدمی که منو به هر آنچه میخوام برسونه به آرزوهام به رویاهام به اعتماد بنفس خوب گذشته و به عشقم... میخوام  بشه نقطه عطف زندگیم یه آدم با شخصیتی که دوست دارم 

شاید یه آدم جدید یه شخصیت جدید به نام  "رها شمس"

99.1.26

 

 

۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رها شمس